غزل امام


دل که آشفته روی تو نباشد دل نیست****آنکه دیوانه خال تو نشد عاقل نیست

مستی عاشق دلباخته از باده تواست****بجز این مستیم از عمر دگر حاصل نیست

عشق روی تو در این بادیه افکند مرا****چه توان کرد که این بادیه را ساحل نیست

بگذر از خویش اگر عاشق دلباخته ای****که میان توو او جز تو کسی حایل نیست

ره رو عشقی اگر خرقه و سجاده فکن****که بجز عشق تو را رهرو این منزل نیست

اگر از اهل دلی صوفی و زاهد بگذار****که جز این طایفه را راه در این محفل نیست

بر خم طره او چنگ زنم چنگ زنان****که جز این حاصل دیوانه لا یعقل نیست

دست من گیر و از این خرقه سالوس رهان****که در این خرقه بجز جایگه جاهل نیست

علم و عرفان بخرابات ندارد راهی****که به منزلگه عشاق ره باطل نیست